کم نيستند نهادهاي نازک دل غربي که براي قطع يک درخت يا خطر انقراض يک نوع حشره و امثالهم، با جديتي مثالزدني در فضاي مجازي و حقيقي اجتماعاتي را تشکيل ميدهند و تا سر حد جان اعتراض ميکنند. نميدانم اينها چه نفرتي از نوع انسان دارند که اين همه جنايت را نميبينند. اينکه هنوز در ژاپن به سبب شيرينکاري حدود 70 سال پيش اجداد آنها، مادراني بسيار کودکاني محکوم به مرگ ميزايند. در عراق به همين ترتيب و در افغانستان اما همين حالا و به تعبير خود آنها، سربازان و تفنگداران قهرمانشان، آنلاين کودک ميکشند و در سرزمينهاي اشغالي که ديگر واويلاست. چطور آنها اين رفتارهاي شيطاني را نميبينند؟ چطور آنها «محمد الدوره» را نديدند که در آغوش پدرش، تک تيراندازهاي اسرائيلي مغزش را متلاشي کردند؟! خدايا! انسان به اصطلاح متمدن امروزي به کجا ميرود؟ باور کنيد اغلب اينها آدمهاي بدي هم نيستند. شايد در زندگي روزمرهشان، مرگ يک حيوان خانگي تا مدتها متأثرشان کند. شايد مرگ فرزند خودشان در يک تصادف مسير حياتشان را تغيير دهد اما چگونه همين آدمها اجساد تکه تکه شده زنان و کودکان بيگناهي را که خود يا هموطنانشان کشتهاند ميبينند و بعد به کنسرت «راکي» - سگ آوازهخوان- ميروند و از زوزههاي آهنگين او به هيجان ميآيند؟ اينجاست که وقتي خداوند ميفرمايد قلوبشان را مهر کرديم، درمييابيم يعني چه. اينکه چشم و گوش و زبان دارند اما قادر به ديدن و شنيدن و بيان راستي نيستند. اينجاست که ياد سخن شگفت دوستي ميافتم که همواره هشدار ميداد:«شيطان قوي است!» اينجاست که جادوي شيطاني رسانههاي غرب و رها کردن اين جماعت به حال خود از سوي خداوند آشکار ميشود. اينجاست که دوگانگي عجيب انساني افشا شده و درمييابيم همه ما تا چه حد به سقوط نزديکيم. خداوند به همه ما رحم کند.
محمد حسين جعفريان